یکشنبه، آبان ۲۹، ۱۳۸۴

ياسر عرفات

تازه انقلاب شده بود. يه روز ديديم مدرسه يه کم غير عادی شده و آدم های عجيب غريب آمده اند. کلی آدم ريشو، شايد يکی دو تا با چفيه فلسطينی ... نمی دانم واقعا عرفات بود يا گروهی از چريک های فلسطينی ... تو ذهن من عرفات ثبت شده ... خلاصه خودم را کشتم تا يه Pins با نقشه لوزی شکل فلسطين گير آوردم، ظاهرا بين بچه ها پخش کرده بودند، کلی حال می کردم و احساس چريک شدن بهم دست داده بود ...